محل تبلیغات شما

من به شدت به نظم اهمیت میدم و حساسیت خاص و ویژه ای روی کتاب دارم. همیشه کتابهام نو و تمیز بود. این حساسیت به حدی بود که یکبار با هم اتاقیم که با حسی ترکیبی از شوخی و لج پاش رو گذاشت رو کتابم و جلدش رو خراب کرد، تا چند هفته حرف نمی زدم. دوستای صمیمیم که این ویژگیم رو می دونستن، آخرای ترم واسه اینکه سر به سرم بذارن تو کتابام یادگاری می نوشتن.

 دوران لیسانس خیلی کم به لباس و غذا اهمیت میدادم. بیشتر پولام رو صرف خرید کتاب می کردم. وقتی دانشجوی ارشد شدم به این نتیجه رسیدم که غیر از کتابهای درسی، به ندرت پیش میاد که آدم یک کتاب رو دو بار بخونه. اینقدر اطلاعات جدید هست که وقتی برای تکرار اطلاعات قبلی نمی مونه. به خاطر همین تصمیم گرفتم مجموعه ام رو اهدا کنم. چون منابع کتابخونه شهید مطهری خیلی قدیمی بود، تصمیم گرفتم کتابهام رو به این کتابخونه اهدا کنم. کتابهام جدید و بیشتر در حوزه تجارت و روانشناسی و حقوق بود. بعد از مدتی خیلی کنجکاو شدم ببینم کسی از کتابهام استفاده کرده یا نه. رفتم تو قفسه ها و یکی از کتابهام رو برداشتم. بازش کردم. دیدم تمام کتاب خط خطی، دور کلماتش خط کشیده بودن و .

علی رغم حساسیتم روی کتاب، به شدت خوشحال شدم. خطوط داخل کتاب نشون می داد یه نفر و شاید چند نفر اون رو با دقت هرچه تمام تر خونده. خط کشیدن توی کتابی که قراره چند نفر دیگه هم ازش استفاده کنن اشتباهه ولی اینکه کتابی در رابطه با نیاز اطلاعاتی یک شخص به دستش برسه، بهترین اتفاق ممکنه.

خواهر! بله برادر؟!

خاطرات دانشجویی، دوران کارشناسی، دانشگاه شهید چمران

خاطرات دانشجویی خوابگاه حضرت معصومه. خوزستان. اهواز. خیابان گلستان. دانشگاه شهید چمران

رو ,کتاب ,کتابهام ,خیلی ,کتابخونه ,نفر ,شهید مطهری ,از کتابهام ,چند نفر ,کتابهام رو ,به این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها